تا که هستم عبد این خانه بها دارم هنوز
هر چه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز
تکه نانی خوردم از دستت که بر جانم نشست
نان بده بر سائلت, میل غذا دارم هنوز
از ضریحت خوشه ای انگور بر سائل بده
مستمندم, از تو امید عطا دارم هنوز
شکر حق باید بگویم ازسحر تا نیمه شب
در دلم مهر و ولای مرتضی دارم هنوز
تا گره افتد به کارم یاعلی گویم مدام
بین طوفان بلا, مشگل گشا دارم هنوز
هرچه درد لاعلاج آید سراغم باک نیست
خاک نعلین تو را, بهر شفا دارم هنوز
خاک بوسی درت را از پدر آموختم
رزق پاکش بوده در این خانه جا دارم هنوز
من تمام عمر خود را در گنه دادم ولی
لطف تو بوده, اگر خوف و رجا دارم هنوز
با گناهانم خجالت دادمت بین همه
هر چه بد باشم ولی بازم وفا دارم هنوز
زیر ایوان نجف بودم که گفتم با خودم
تا که هستم عبد این خانه, بها دارم هنوز
ميلاد الياسوند